بنام حق. 

همه غم ها کمرنگ میشه وقتی یادبگیری خودت رو پای خودت بایستی و دستتو بذاری تو دست خدا.

نمونش عصر جمعه، وقتی یاد بگیری یه کتاب بگیری دستت، چای دم کنی، شکلات مورد علاقتو همراهش کنی و بری تو دنیای خودت میتونی لذت عالمو ببری. غم غروب سراغت نیاد.

کنار هم بودن عالیه، دورهمی فوق العادست ولی لذت دنیای خودت با هیچ چیز قیاس شدنی نیست .

این دقایق شارژر عمرن. بعدشون میتونی از کامفورت زون خودت بیای بیرون و لذت دنیای بیرونتو ببری. 

اصلا اگر برای خودت وقت نذاری، لذت با دیگران بودنو نمیبری. 

بنظرم باید برای خودت وقت بذاری تا لذت بودن درکنار همسرت رو هم بیشتر حس کنی. همسرا باید برای خودشون دنیای مجزا داشته باشن تا بتونن کنار هم دنیای دو نفرشونو درست بسازن. 

 

پ.ن: 

I move with the leaves

I shine with the chrome

I 'm almost alive

I 'm almost alone

 

 


بنام حق.

یه روز میاد که از خودت میپرسی، من خوشحالم؟

خوشحال نه به معنی اینکه قهقهه بزنم، یعنی چشمامو ببندم و از ته دلم بگم خدایا شکرت!

این خوشحالی وقتی بوجود میاد که تو از اون لحظت، حالت، شرایطت لذت برده باشی. 

این حال ممکنه حتی تو اوج بیماری، یا تو سخت ترین شرایط ریسرچت که به بن بست خوردی و استاد راهنمات هم ناامیدت کرده، یا وقتی اقوام درجه یکت از رفتار یا گفتارت دچار سوء تفاهم و ناراحتی هستن، اتفاق بیافته. ممکنه درست تو اوج اون لحظه ها از عمق وجودت خوشحال باشی. 

مهم نیست اگر کسی متوجهت نشه، مهم خودتی که میدونی چرا! 

اصولا آدما هرچیزی رو که نفهمن به احتمال بالایی تو ثانیه های اول ردش میکنن اما اون کسی که تجربه کرده باشه، محنت ایام و سرور به کام چشیده باشه درکت میکنه .

درک کردن این نوع خوشحالی یعنی غناء. غناء فی الذات! به زبون خودمونی یعنی خدا و خودت برای هم کفایت میکنید. همیشه تو این مقطع یاد این بیت ارزشمند میافتم که : سرم به دنیا و عقبی فرو نمی آید/تبارک الله ازین فتنه ها که در سر ماست .

اون روز بالاخره میرسه که ببینی خوشحالی یا نه؟ اون روز دیر یا زود میاد و ما ناگزیریم به پاسخ!

و من چه روزها که گذروندم تا بتونم بخودم جواب قطعی بدم.

یک فقره ازون لحظه ها یادمه لحظه ای بود که داشتم برگه انصراف از تحصیل مقطع ارشدم رواز یکی از همین بهترین دانشگاه های شهر و کشورم، امضا میکردم . چقدر اون لحظه خوشحال بودم و هنوز هم بعد دو سه سال خوشحال هستم الحمدلله رب العالمین. حتی دقایقی که رئیس دانشکده هم با استدلالهاش سعی می کرد منصرفم کنه از انصراف، اون خوشحالی و حس شکرگزاری از تصمیمم رو تو تک تک سلولهام حس میکردم . . 

باید ز جان گذرکنی تا لایق جانان شوی .

 

پ.ن: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد . و ان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

 


به نام خدا . صفحه گوشیو اسکرول میکنم، چندتا استوری میبینم. بک رو میزنم بیرون میام. انرژیمو باید تمدید کنم. قهوه بخاطر معدم نمیتونم خیلی استفاده کنم ولی امروز فرق داره. ظرف ماکارون رو باز میکنم و فرنچ پرسو اماده میکنم. عطرش تو عمق جونم میکشم و میرم سراغ کارم. چنتا پیام باز میکنم و میبینم چقدر مردم گرفتارن! ذهنم مشغول تر میشه. بسمت فکر جدیدی که چندین روزه دارم بالا پایینش میکنم. قدم مهمیه! جرئت میخواد و ریسک بالا ولی خب من اول به خدا بعد خودمم و
به نام خدا . یه ماگ بزرگ دمنوش گل گاو زبون و بادرنجبویه دم کردم ، دیدن رنگ صورتی ای که از صافی ماگ دمنوش به بیرون میزنه میشه لبخند روی لبم مابین کلی عددی که جلومه و فاندامنتالی که باید بشدت درست دربارش پیش برم . ازونطرف تو زنگ میزنی و شنیدن صدات اون لبخند صورتی رو پررنگ تر میکنه و یه خداروشکر زیر لبم میاره . همه نگرانن. نگران اوضاع پیش رو. کیه بگه من نیستم؟ ولی یوقتایی یکی پیدا میشه که میگی باخودت: ببین آره همه چیز شلوغ و درهم و نامعلومه ولی چنین نیز
به نام خدا. غیر تو در تن من حس دگر جاری نیست. این روزها دنیا عطر زندگی میده. خوشحالم. نه برای خودم، برای اینکه خدا بهم نگاهی کرد و میتونم گره گشای حدود هزار نفر انسان سردرگم باشم . بشدت دلم میخواد این عطش سوزان رو آرام کنم ولی صبر بباید. صبر و ادامه مسیر و توکل تا آروم آروم آب روان رضایت، این عطش رو کمرنگ و کمرنگ تر کنه! غیر تو هیچ کسی دور من انگاری نیست. انقدر مشغله دارم که خودم رو از یاد بردم، نیاز داشتم به این حال.
به نام خدا انیمیشن روح یا soul اینروزا خیلی رو بورسه! منم دوشب قبل گفتم ببینم ، کلا اهل انیمیشن دیدن نیستم اما یه تایم خالی رو اختصاص دادم بهش! جالب بود برام، هدف انیمیشن چیزی بود که من به عنوان یه الماس از پس تراشیده شدن از سختی های متعدد بدست آوردم.! کلا زندگی بیشتر یه شوخیه که جدی گرفتنش فقط به خودمون آسیب میزنه. شوخی دقیقا به معنای واژه شوخی! وقت گذروندن با ادم های مثبت نگر و با انگیزه باعث میشه کمتر و کمتر چرک و کثیفی از بدن زندگی خارج بشه.
به نام خدا توی تمام اتفاقات ریز و درشت اطرافمون حکمتی هست که با کمی دقت و توجه رازش برملا میشه. دیروز گذشت اما درس بزرگی گرفتم. میگن: خوبی از حد بگذرد/ نادان خیال بد کند، و واقعا همینه. باید خوب بود و خوب موند اما نه برای همه به یک سهم! خود خدای کریم هم بخشندگی و رحمتش برای همه بنده ها یکسان نیست. قیاس مع الباطل کردم، اعوذ بالله! ولی میخوام بگم اون خدایی که کتابش سرلوحه زندگیمه خودش اساس حکومتش بر عدل و قدره، "هل یستوی الذین ." .
به نام خدا سنت که بالاتر میره هرروز بیشتر و بیشتر میفهمی عقلی که پایه های منطق داره ، زندگیت رو میتونه راحتتر اداره کنه. حتی احساسی که تایع عقله هم ریشه هاش قوی تره. من خداروشاکرم که بعد از تمام کشمکش های عقلی تکیه زدم به خدا و بعد منطق و عقل و در اخر احساسم و تورو انتخاب کردم. تمام این سالها مخاطب عزیز من بودی و جان تر از جانم شدی. اصولا گیاه عَشَقه ذره ذره رشد میکنه و بعد میپیچه و میپیچه و میپیچه و باز بیشتر رشد میکنه.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شیرین چت|عشق شیرین |چت روم فارسی هیات فوتبال شهرستان بیجار دانلود آهنگ جدید | رسانه فارسی موسیقی | برمودا موزیک آموزشگاه بورس مهدی واژه های از جنس آسمان بتا 2 آموزش امور فرهنگی اتحاد ساقدر